کـــافه کـــتاب

جایی برای هر که دلش تنگ می شود

کـــافه کـــتاب

جایی برای هر که دلش تنگ می شود

درباره بلاگ
کـــافه کـــتاب

سلام
این وبلاگ برای آشنایی بیشتر شما با کتب شعر و رمان و همچنین تهیه و خریداری راحت تر طراحی شده است.
کافی است کتاب مورد نظرتان را همراه با مشخصات خودتان به نشانی زیر ایمیل یا به صورت نظر خصوصی ارسال کنید تا در اسرع وقت در جلسات خدمتتان ارائه شود.
(در حال حاضر این وبلاگ ویژه بچه های دارالولایه و بچه های شعر می باشد)


ایمیل کافه کتاب: kafeh.ketab@yahoo.com

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

نانوا هم جوش شیرین می زند بیچاره فرهاد
"مجموعه ی کاریکلماتور و طرح"
نویسنده: مهدی فرج الهی
ناشر: مروارید
تعداد صفحه: 120
قیمت: 5500 تومان

«کاریکلماتور نوعی از شوخ طبعی است که دکتر سیروس شمیسا در کتاب" انواع ادبی " از آن به عنوان یک نوع جدید ادبی یاد می کند .جملاتی کوتاه با آمیزه ای از طنز که گاهی به جمله ی قصار می ماند،شاید بتواند به ضرب المثل تبدیل شود و گاهی به فضای شعر نزدیک می شود. این راه را پرویز شاپور آغاز کرد. و این عنوان را شاملو از سر هم کردن کاریکاتور و کلمات بر آن گذاشت .یعنی کاریکاتوری که با کلمات نوشته می شود. » این تعریفی است که مهدی فرج الهی از طنزپردازان جوان کشورمان در مورد کاریکلماتور ارائه می دهد و معتقد است این سبک نوشتاری نوعی کارتون است و هر کاریکلماتور قصه ای دارد. فرج الهی در 21دی ماه 1361 در تهران بدنیا آمده و تا امروز آثار زیادی را در زمینه کاریکلماتور خلق کرده و در نشریات مختلف از جمله گل اقا مطالب زیادی را به چاپ رسانده است
نمونه هایی ازکاریکلماتورهای مهدی فرج اللهی:
    نانوا هم جوش شیرین می زند،بیچاره فرهاد
    بهار با کاپشن می آید و با عرقگیر رکابی می رود.
    درزمستان درختان به هم محرم می شوند.
    نانوا هم جوش شیرین می زند،بیچاره فرهاد .
    قرص ماه در داروخانه پشت دخل نشسته بود.
    به دلم آمد که می آیی آمدی و دلم رفت.
    آفتاب و باران زندگی را تر و خشک می کنند.
    هوای آلوده عینک دودی را به مرخصی می فرستد.
    آتش از درخت بالا رفته بود و آتش نشان سعی می کرد اورا متقاعد کند پایین بیاید.
    گاوها در صف کشتارگاه همدیگر را هل می دهند.
    وصیت کردم در مجلس ختمم از گاز اشک آور استفاده کنند.
    دست از سرم برداری دست به دست می شوم.
    با آسودگی خاطر از روی پل عابر پیاده برای حواس پرت راننده دست تکان می دهم .
    از روی پل عابر پیاده عرض خیابان را به طول عمرم اضافه می کنم .
    عزرائیل زودتر از بقیه خودش را به صحنه تصادف می رساند .
    دست دست کنی دست به دست می شوم .
    نمی دانم چرا هرچقدر به قربانت می روم نمی رسم .

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۷/۱۲
مهدی افضلی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی